خوي، بهشت ايران
خوي، بهشت ايران
خوي، بهشت ايران
شاعر: فتحعلي خان صبا
تعالي الله اي خوي که دارد ز اختر
خوي خجلت از تو به رخ، چزخ اخضر
به هر روضه ات آمد اشجار دلکش
به هر دوحه ات رسته ازهار ازهر
چو در صحن جنت، خرامنده غلمان
چو در اوج گردون، فروزنده اختر
تو را چون جنان گفتمي، گر جنان را
نبودي در آغاز، غوغاي محشر
تو را آسمان خواندمي، گر نبودي
رخ آسمان از کواکب مجدّر
بناهايت اي روضه جنت آيين
عماراتت خطه آسمان فر،
که هر يک ز قصر بهشت است احسن
که هر يک ز کاخ سپهر است برتر
به زينت همه به ز خلد مزين
به زيور همه به ز چرخ مزور
به خاک تو ترويح روح است مُدغم
در آب تو تأثير جان است مضمر
زلال تو چون راح ريحان، مفرّح
نسيم تو چون ريح رحمان، معطر
سيه روز از نرگست چشم جانان
سيه روزي از سنبلت زلف دلبر
مشام سپهر از نسيمت مورّد
هواي جهان از شميمت معنبر
دلارا نهال تو چون نخل طوبي
گوارا زلال تو چون آب کوثر
درختانت اي خطه عشرت افزا
خيابانت اي روضه روحپرور،
ز دلکش شکوفه به نيسان، بهمن
ز رنگين شقايق در آذار، آذر
چو اکليل کسري مکلل به لؤلؤ
چو اورنگ خسرو مرصع به گوهر
به صحن فرحبخش فردوس فرت
که فردوس فرديش باشد ز دفتر
چو بالاي ليلي قد سرو رعنا چو
رخسار شيرين رخ گل منور
چو مجنون شيدا قماري غزلخوان
چو فرهاد بيدل عنادل سخنور
فرازان گل از ناربن در فضايت
چو از نخل موسي فرونده آذر
کند خنده در مرغزارت شقايق
زند طعنه در جويبارت صنوبر
به زيبا رخ گلعذاران خلّخ
به رعنا قد سروقدان کشمر
بود در تو رعنا درختان دلکش
بود در تو زيبا غلامان فرخنده منظر
...صبا، هان نهال سخن را، ميارا
که جز شرمساري نيارد تو را بر
گرفتم که مدحت ود دسته گل
گرفتم که وصفت بود درج گوهر؛
کسي گل به گلشن برد ارمغاني؟
کسي درّ نعمان فرستد ده آور؟
زبان درکش از مدح خاني و آنگه
يکي از براي دعا سر برآور:
الا تا که مينا بگريد چو عاشق
الا تا که ساغر بخندد چو دلبر،
حسود تو همواره گريان چو مينا
وليّ تو پيوسته خندان چو ساغر
منبع:یزدان پرست، حمید؛ (1387) نامه ایران؛ مجموعه مقاله ها، سروده ها، و مطالب ایران شناسی، جلد چهارم، به کوشش حمید یزدان پرست، تهران، اطلاعات، چاپ یکم.
خوي خجلت از تو به رخ، چزخ اخضر
به هر روضه ات آمد اشجار دلکش
به هر دوحه ات رسته ازهار ازهر
چو در صحن جنت، خرامنده غلمان
چو در اوج گردون، فروزنده اختر
تو را چون جنان گفتمي، گر جنان را
نبودي در آغاز، غوغاي محشر
تو را آسمان خواندمي، گر نبودي
رخ آسمان از کواکب مجدّر
بناهايت اي روضه جنت آيين
عماراتت خطه آسمان فر،
که هر يک ز قصر بهشت است احسن
که هر يک ز کاخ سپهر است برتر
به زينت همه به ز خلد مزين
به زيور همه به ز چرخ مزور
به خاک تو ترويح روح است مُدغم
در آب تو تأثير جان است مضمر
زلال تو چون راح ريحان، مفرّح
نسيم تو چون ريح رحمان، معطر
سيه روز از نرگست چشم جانان
سيه روزي از سنبلت زلف دلبر
مشام سپهر از نسيمت مورّد
هواي جهان از شميمت معنبر
دلارا نهال تو چون نخل طوبي
گوارا زلال تو چون آب کوثر
درختانت اي خطه عشرت افزا
خيابانت اي روضه روحپرور،
ز دلکش شکوفه به نيسان، بهمن
ز رنگين شقايق در آذار، آذر
چو اکليل کسري مکلل به لؤلؤ
چو اورنگ خسرو مرصع به گوهر
به صحن فرحبخش فردوس فرت
که فردوس فرديش باشد ز دفتر
چو بالاي ليلي قد سرو رعنا چو
رخسار شيرين رخ گل منور
چو مجنون شيدا قماري غزلخوان
چو فرهاد بيدل عنادل سخنور
فرازان گل از ناربن در فضايت
چو از نخل موسي فرونده آذر
کند خنده در مرغزارت شقايق
زند طعنه در جويبارت صنوبر
به زيبا رخ گلعذاران خلّخ
به رعنا قد سروقدان کشمر
بود در تو رعنا درختان دلکش
بود در تو زيبا غلامان فرخنده منظر
...صبا، هان نهال سخن را، ميارا
که جز شرمساري نيارد تو را بر
گرفتم که مدحت ود دسته گل
گرفتم که وصفت بود درج گوهر؛
کسي گل به گلشن برد ارمغاني؟
کسي درّ نعمان فرستد ده آور؟
زبان درکش از مدح خاني و آنگه
يکي از براي دعا سر برآور:
الا تا که مينا بگريد چو عاشق
الا تا که ساغر بخندد چو دلبر،
حسود تو همواره گريان چو مينا
وليّ تو پيوسته خندان چو ساغر
منبع:یزدان پرست، حمید؛ (1387) نامه ایران؛ مجموعه مقاله ها، سروده ها، و مطالب ایران شناسی، جلد چهارم، به کوشش حمید یزدان پرست، تهران، اطلاعات، چاپ یکم.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}